شعر آماری
رشته ام آمار است
سری و بیز و فرایند و مدل می خوانم!
من با تاب، من با تب
پی درسم اکنون
تا بخواهی برگه، تا بخواهی جزوه، تا بخواهی تکثیر، داخل کیف من است
رشته ام آمار است . . .
دیگران پندارند، که شمارشگر سرها هستیم...
من خودم پندارم، که محقق هستم
گاه می اندیشم، که پس از اخذ یکی مدرک ناب
دولت و مجلس و فولاد و دگر ارگان ها
سر کارایی من بحث کنند
و یکایک از من، ایده درخواست کنند یا یک طرح...
چه خیالی، چه خیالی
من خودم می دانم
رشته ام بی اجراست
دوستی با لبخند، گفت روزی با من:
«علم انجام دگر دانش هاست
رشته ی ما ای دوست!»
من نمی دانم که چرا می گویند: همه چیز نرمال است
گاما چوله به راست
و چرا هیچ کسی در طلب کوشی نیست...
تی و خی دو چه کم از توزیع نرمال دارند؟
برگه ها را باید شست
جور دیگر باید خواند...
نمره ها را باید شست
نمره باید خود بیست(!)
نمره باید کم کم، هفده و هجده باشد
رشته ام آمار است
گاه گاهی آگهی می گیرم
و در آن ها
پی نامی،
ردی،
و نشانی ز خودم می گردم
کار ما گم شده است...
کار ما نیست شناسایی افراد بشر
کار ما شاید این است
که میان رقم و داده و نرخ
پی مقدار حقیقی بدویم...
نوشتن دیدگاه